بچاِ کرسی مه لینگ توُو نیارنه
سردِ انگوس مه چششِ سو نیارنه
بزومه پف زغال انگِشت بواشه
زنغال کلین کولکًِ بو نیارنه
شعر : کدخدا_نظرنژاد
برگردان به فارسی کرسی سرد پاهایم را گرم نمیکند
انگشت سردت به چشم من نور نمیدهد
فوت بزنم زغال نیم سوخته آتش گداخته بشود
خاکستر زغال بوی اسپند را در نمی آورد
کدخدا @nazarnezhad_kadkhoda2